فضای تئاتری در سینما

    تئاتر به چه کار فیلم‌ها می‌آید؟ علیرغم همه‌ی انرژی‌های منفی که پس عنوان (فیلم یا بازی) «تئاتری» هست، بیشتر وقت‌ها سینما برای ساختن جان‌مایه کارش، یعنی «خلق زندگی»، به تئاتر روی می‌آورد؛ نمایشی فشرده که تا مرگ بازیگرانش، همه باید پیرو قواعد آن به بازی ادامه دهند. ژان رنوار استاد این کار بود (پیشتر از او نوشته‌ایم). حرف توطئه هم که می‌شود، عده‌ای که شروع می‌کنند به توطئه ساختن علیه دیگری، باز هم تئاتر به زمین سینما پا می‌گذارد. فیلم‌های فویاد بر چنین پیرنگی در سالن تئاتر بنا می‌شدند (پیشتر نیز از او نوشته‌ایم). سینما که به واقعیت وصل باشد (واقعیتی از جنس زندگی) برای ساختن این واقعیت دروغ می‌گوید و آدم‌ها که در سینما تظاهر کنند، تئاتر خود به خود فراخوانده می‌شود. سینمای بی زندگی ما، معمولاً تئاتر را سرکوب می‌کند و اجازه نمی‌دهد از در تو بیاید. همه‌ی آن فیلم‌هایِ آپارتمانی می‌توانستند تئاتر را فرا بخوانند، اما دوربینِ روی دست و بازی‌های اصطلاحاً رئالیستی ترس آن‌ها از تئاتر را بازتاب می‌دهند. این پرونده کوچک درباره امکان‌های فضای تئاتری در سینما صحبت می‌کند. پرونده‌ای کوچک، چون حتماً جای آلن رنه و ژاک ریوت در آن خالی است. نوشتن از آن‌ها را به فرصتی دیگر موکول می‌کنیم. اینجا بیشتر به حضور پنهانی تئاتر در چند فیلم پرداخته‌ایم. به همراه مقاله‌ای مفصل از سوزان سانتاگ که در رابطه این دو – فیلم و تئاتر – ریز می‌شود.