از آغاز «ایستار» تا به امروز، علاوه بر همه دلمشغولیها راجع به هر شماره، پیِ دالانی بودیم که «سینهمومنت» را به سینمای ایران وصل کند. میخواستیم راهی بیابیم که جایِ تقدیس و نکوهش گذشته و حال، جای اکرام و انکار «موج» و «اوج»، گذشته آیندهمان را به پرسش بگیرد. طبعاً پای «تاریخ» اینجا در میان است. اما آخِر با چه راهکاری، و چگونه تصاویر این سالیان را درون روایتهای بزرگتر تاریخ و حافظه جای میدادیم؟ و اساساً کدام تصاویر؟ بیتردید به چیزی بیش از «ایده»هایی از جنس «مرد تاریخی» نیاز داشتیم. همینطور از فتیشیسم روایی این سالها هم گریزان بودیم. از آنجا که [به قول نیچه] درد نیرومندترین دستیار حافظهسازیست، کمابیش مشخص بود که باید به «مادیت سینمایی» و «جسمیتیافتگیِ فیزیکی» در تصاویر نظر میانداختیم. اینجا «ویلم فلوسر» این کارآمدترین فیلسوفِ زمانه حال، یاریرسانمان شد، او که بیش از هرکسی بر رابطه «تاریخ و تصاویر» مداخله کرده ست. نطفه و عزیمت ایده هم از دلِ دستاوردهای او بیرون میآمد: «عکسها»؛ قرار شد درباره لحظهای که تصویر یک (قاب) عکس، درون قابِ سینما پیدا میشود و خاطره شخصی و یا یک حافظه جمعیِ تروماتیک را یادآوری میکند، بنویسیم. شاید چیزی شبیه به میزانابیم، اگرچه برای ما اهمیت آن وابسته به سطح دیگریست: وقوف بر «پساتاریخی بودن تصاویر». فلوسر از ما میخواهد که میان تصاویر پیشاتاریخی/تاریخی/پساتاریخی تمایز قائل شویم. به باور او، با حضور تصویر، دوره «پساتاریخ» آغاز شده است؛ «پیشاتاریخ» (پیش از اختراع خط)، و «تاریخ» (اختراع خط و نوشتاری که از پس توضیح تصاویر اطرافش برمیآید) به کنار رفته و عظمت تصاویر، همه آنها، از جمله متن را، مثل همین قاب «جستجو» در برگرفته است. هدف او از این تمایزگذاری، تفکیک هرچه روشنترِ «تصویریاندیشیدن» از «نوشتاریاندیشیدن» است. گویی فلوسر با این تقسیمبندی، و با اختلال در ویژگیهای ادبی/متنی یک فیلم، همزمان بر روی میزانسن دست میگذارد. ما نیز میتوانستیم همسو با اطرافمان پابرهنه و باشتاب به «فرنچتئوری» ورود کنیم اما ترجیح دادیم جای غور در انتزاع، مباحث را انضمامی و نتیجتاً بر لزوم پساتاریخی بودن تصاویر تکیه کنیم. از این رو بنا را گذاشتیم بر مبحثی پایهایتر، عکس، این الگوهای ادراک و تجربه، که همچون سد در مسیر جریان سیال تاریخ قرار میگیرند و اتفاقات تاریخی را دچار انقطاع میکنند؛ «از این جوان خبری دارید؟» دیگر یک متن ساده نیست. تصویری زنده از چیزهای مرده است. و «این اتحادِ شگفت میان مردهها و زندهها را هیچ روایتی یکدست نخواهد کرد.»