«تنها در شب کنار ساحل» پرتره‌ای از یک رابطه عاشقانه دردناک است!

نویسنده: بیلگه ابیری

ترجمه: پیام شهسواری

تصویر مرکزی «تنها در شب، کنار ساحل» به کارگردانی هونگ سانگ‌ ــ سو، جایی‌ست که زن، ساکن و بی سر و صدا در حالی که پشتش به ماست بر روی شن و ماسه لب ساحل دراز می‌کشد. این تصویر در فیلم تکرار نمی‌شود ــ ما واقعا دوبار آن را می‌بینیم ــ اما به شکلی مکرر در مومنت‌هایی دیگر حضور دارد، به ویژه آن صحنه‌ای که ما همان زن، یانگ هی (کیم مان‌ ــ هی) را می‌بینیم که به ظور غیرمنتظره ای از حرکت باز می‌ایستد و جلوی پل کوچکی زانو می‌زند. مثل گونه‌ای سکوت، ستایشی ناگهانی. در یک فیلم پرحرف که آدم ها یا راه می‌روند و حرف می‌زنند و یا می‌نشینند و حرف می‌زنند ــ گفتگوهایشان مالامال از غذا و مشروب است، مثل اکثر کارهای هونگ ــ نمایش یک زن که بی سر و صدا و صمیمانه با زمین گفتگو می‌کند ( راز دل می‌گوید)، چه در تمنای امید یا نامیدی، حسی ناشناخته از اشتیاق، به دور لایه‌ای از غم پیچیده‌ی متافیزیکی اضافه می‌کند.

هیچ داستان واقعی‌ای در سطح «تنها در شب…» وجود ندارد. نیم ساعت اول یا بیشتر، یانگ هی را دنبال می‌کند که در هامبورگ آلمان با دوست مطلقه‌اش ملاقات می‌کند، در بازار می‌چرخند، موزیسینی کتابفروش را ملاقات می‌کنند و به یک زوج آلمانی برای شام می‌پیوندند. باقی فیلم یانگ هی را در برگشتش به کره دنبال می‌کند، جایی که او با دیگر افراد زندگی‌اش در تعامل است. این چیزی است که در تصویر رخ می‌دهد، اگر چه در ابتدای آن یک روایت عاطفی وجود دارد که در ابتدا ظریف و هشیار اشاره و رفته‌رفته برجسته‌گی آن بیشتر می‌شود: یانگ هی یک بازیگر زن است که اخیرا با یک کارگردان مرد سر و صدایی داشته است. ما اشاره‌هایی از احتمال دیدن یک مرد در صحنه‌های هامبورگ را داریم؛ اما هرگز اتفاقی نمی‌اُفتد. میراث عاطفی این امر سبب شده است که به تمام تعلاملاتش رنگی دیکر دهد. ــ در واقع تا زمانی که او در یک کافه با کارگردان می‌نشیند (و احتمالاً خیالی)، و با هم در نزدیکی های پایان فیلم شام مصرف می‌کنند که کاررگدان را در مضیقه و تنگنا قرار می‌دهد.

برخی از زمینه‌های زندگی واقعی ممکن است در این نقطه یاری رسان باشد. شایعاتی پشت سر کارگردان هونگ سانگ‌ ــ سو و بازیگر کیم مان‌ ــ هی در کره به راه افتاد که بنا به گفته بعضی، آن‌ها در رابطه هستند. روابطی که خودشان در اوایل سال جاری تایید کردند. نتیجه این‍‌‌گونه شد که بازیگر از لیست مدیران کار خط خورد و در روزنامه‌های کره نیز به عنوان یشخصیتی بدنام تصویر شد. بنابراین آنچه در «تنها در شب کنار ساحل» می‌بینیم، نوعی پشیمانی‌ست ــ بازتابی از صدمه‌ای که هونگ به معشوقه‌اش زد، حسی ملانکولیک که بر تصاویر نیز چیره شده و حساب پس‌دادن‌ها و بی‌کفایتی هایش را ، آن گونه که در شام پایانی مشاهده می‌کنیم نشانه می‌گیرد.

اما حتی اگر شما چیزی درباره زندگی شخصی هونگ سانگ‌ ــ سو ندانید، فیلم‌های هونگ همواره شخصی به نظر می‌رسند. خلوص و طبیعت‌گرایی‌شان، ریتم روان‌شان، از جایی مطلقاً صادقانه نشأت می‌گیرد. دانستن منشأ الهام «تنها در شب…»، ممکن است کمک کند، مسیر اخلاقی فیلم را کمی‌ بهتر درک کنید. اما افسون فیلم، بی‌درنگ متعلق به سطوح دیگری‌ست. در سطحی که فیلم، پویایی همواره در حال تغییر بین زن و مرد، و دشواری‌های تطبیق احساسات‌شان با واژه‌ها را ضبط می‌کند. _صحنه‌های اولیه هامبورگ اغلب چالش‌های صحبت در یک زبان خارجی، گفتار و کیفیت عبارت‌های درون ــ مکالمه‌ای را در برمی‌گیرد:

It’s so delicious/ Thank you very much. It’s really easy to make and then it’s really good food. Do you eat pasta in Korea? / Yes. I was really hungry. / You can have more if you like.

از طرف دیگر در صحنه‌های کره، جایی که احتمالاً هیچ مانعی برای زبان واقعی وجود ندارد ، تظاهر مردم به صداقت، از رهگذر آشفتگی در مواجهه با موضوعات مهم، بیشتر خود را نشان می‌دهد. یا به درون آن می‌روند یا بیشتر از آنچه که می‌خواهند بروز می‌دهند. اگرچه این صحنه‌ها در فیلم‌های هونگ، به شکل مألوف خود ساده و بی سر و صدایند (برداشت بلند، نماهای معرف‌های ساده و غیره) در عین حال عدم توازن بین اندیشه و عمل در هرچیزی را بر روی لبه نگه می‌دارد. شما هرگز نمی‌دانید کدام یک از این صحنه‌ها ادامه خواهد داشت. هونگ آشفتگی تعاملاتِ میان انسان را بررسی می‌کند ــ درد صداقت و همین‌طور سختی‌های بیانگری. که در پایان ممکن است، دلیلی باشد بر اینکه چرا تصویری که از فیلم به یادمان می‌ماند، تنهاترین و آرام‌ترین‌شان است.