در ستایش هری

اندامی تکیده با کلاه قرمز در پس زمینه ای خشک و کویری با نمایی های‌انگل؛ این اولین حافظه دیداری من است از هری دین استنتُن بازیگر فقید سینما. ترکیب این اندام با ناتاشا کینسکی دختر کلاوس کینسکیِ دیوانه در یک قاب در «پاریس تگزاس» فضایی گروتسک ایجاد می‌کرد؛ از یک طرف کینسکی جذاب و مظلوم و از طرفی دیگر هری مرموز که با این شمایل اتفاقا قابل اعتماد می‌نمود. بازیگر با هر دیالوگش فضایی جدید می‌گشود انگار که در تمام عمر می‌شناسی‌اش و از هم صحبتی با وی بهره‌ها برده‌ای. طوری آن روح لطیف اما سرسخت را در کالبدش می‌دمید که نه تنها با شیوه‌ای نو از کنش مواجه بودی بلکه تو گویی تندیسی از اعصار گذشته روبه‌روی دیدگانت قرار گرفته. عنوان «در ستایش هری» تنها به این نوشته محدود نمی‌گردد چرا که خیل عظیمی از فیلم‌سازان معاصر که هر کدام فصلی از کتاب سترگ سینما را می‌شود با آن‌ها خواند در ستایش هری وصف‌ها کرده‌اند؛ از دیوید لینچ و ویم وندرس گرفته تا بسیاری از بازیگران روبه‌رویش در فیلم‌ها و سریال‌های این 60 سال درخشان از کارنامه هنری‌اش. آن عشق بزرگ در سریالی به همین نام، خود هری دین استنتُن بود که همه ما را شیفته‌تر کرد به سینما؛ به هر آنچه دستاورد بازیگری است. هری دین استنتُن زنده است.