صحنه‌هایی از ستیز طبقاتی در پرتغال

نویسنده: خایمه پنا

مترجم: سعید پاسیده

چکیده

بین آوریل 1974 تا سال 1982، هنگامی که انقلاب میخک روی داد، 116 فیلم در کشور پرتغال تولید شد. در این میان مجموعه فیلم‌های (Cine portugues Depois de abril 1974-1982) توانست با جمع‌آوری و ایجاد ارتباط، یازده فیلم از این مجموعه را به هم پیوند زند تا سال‌های آشفته پس از انقلاب را مورد بررسی قرار دهد. نویسنده قصد دارد نشان دهد که این مجموعه نه تنها نمایی گسترده و جامع از سینمای آن روزگار را فراهم می‌کند، بلکه دوران کنونی سینمای پرتغال یعنی سال‌های بعد از انقلاب و مسائل مرتبط با آن سینما را نیز انعکاس می‌دهد. یکی از اهداف این مجموعه فیلم، نشان دادن پویایی بالای سینمای پرتغال آن دوران است. فیلم‌ساز‌های گوناگون، متعلق به نسل‌های مختلف، (دهه شصت، دهه هفتاد، گذشته از اولیویرا)، در برهه‌ای فشرده از تاریخ گرد هم آمدند و علائق و سلیقه‌های خود را پیرامون مفهوم میزانسن، و تشکیل یک سبک قابل قبول ملی، با یکدیگر به اشتراک گذاشتند. مقاله تحقیقی حاضر در همین چهارچوب، کاهش شدت گرایشات انقلابی در اثر مرور سال‌ها و در مقابل آن، افزایش افراطی‌گری سینمایی را مورد بررسی قرار می‌دهد.

در این‌جا اکیداً توصیه می‌شود که هر از چند گاهی به صفحات مقاله (El otro cine: recuerdo de José Ignacio F. Bourgón)، و یا حتی بهتر از آن به مقاله‌های اصلی منتشر شده توسط منتقد، طراح و برنامه‌ساز اهل مادرید خوزه ایگناسیو اِف. بورگون (مادرید، 1988-1951) که بین سال‌های 1981 تا 1983 در بخش همنام نشریه «کازابلانکا» به چاپ رسیده رجوعی صورت گیرد. در شماره‌ای از این مجموعه که توسط موسسه سینمایی اسپانیا (Filmoteca Espanola) در سال 1989 به چاپ رسید، از یکی از بزرگترین همکاران بورگون تجلیل به عمل آمد. در این شماره، مجموعه‌ای از مقالات و همچنین مجموعه‌ای از فیلم‌های سینمایی منتشر شد که به ترتیب حروف الفبا نام سازندگانشان از این قرار است: ژائو بوتلهو (Joao Botelho)، جان بایروم (John Byrum)، سارا درایور (Sara Driver)، رابرت فرانک (Robert Frank)، آموس گیتای (Amos Gitai)، جیم جارموش (Jim Jarmusch)، یوهان فَن دِر کویکن (Johann van der Keuken)، رابرت کرامر(Robert Kramer)، مانوئل دو اُلیویرا ( Manoel de Oliveira)، نیکولاس ری (Nicholas Ray)، کارلوس رودریگز سانز (Carlos Rodriguez Sanz)، مانوئل کورونادو (Manuel Coronado)، آلبرتو سیکساس سانتوس (Alberto Seixas Santos)، خورخه سیلوا ملو (Jorge Silva Melo)، ژان ماری اشتراب (Jean-Marie Straub)، دانیل هویله (Daniele Huillet)، گرهارد تورینگ (Gerhard Theuring)، اینگمو انگستروم (Ingemo Engstrom)، ویم وندرز (Wim Wenders) و ایوان زولوئتا (Ivan Zulueta). این فیلم‌ها بین سال‌های 1959 (گل آفتاب‌گردان مرا بچین، رابرت فرانک) و 1982 ساخته شده بودند و گرچه اکثر این فیلم‌ها به اواخر دهه هفتاد و اوایل هشتاد بر می‌گردند، با این حال بورگون در مقاله‌های خود در نشریه کازابلانکا آن‌ها را مورد بررسی قرار داده بود.

این مجموعه فیلم‌ها و مقاله‌ها ما را به زمان و دورانی خاص می‌برد که در آن دوران برای تماشای فیلم‌هایی ویژه و ارتباط با نویسندگانشان سفر کردن امری ضروری بود. تأکید بر تفاوت‌ها و خصوصیات ویژه این مجموعه به منظور برجسته ساختن مفهوم سینمای دیگر دهه هشتاد و تفاوتش با سینمای امروزه می‌تواند ایده خوبی باشد. تعدادی از آن فیلم‌ها، اکنون بر روی دی وی دی قابل دسترسی هستند و یا دست کم، به طریق مختلف امکان مشاهده آن‌ها وجود دارد. اما بعضی دیگر از فیلم‌ها هنوز برای دیدنشان نیاز به سفر هست و به آسانی در دسترس قرار نمی‌گیرند و باید به جست‌و‌جوی‌شان پرداخت. در این میان باید به چند فیلم پرتغالی اشاره کرد، به ویژه فیلم‌های ساخت سیکساس سانتوس (Seixas Santos) و سیلوا ملو (Siva Melo). همان‌طور که متن زندگینامه وار اِل اوترو سینه (El otro cine) (بی امضا) توضیح می‌دهد، بورگون رابطه بسیار نزدیکی نسبت به وقایع انقلاب پرتغال داشت. این واقعیت همراه با دوستی او با کارگردانانی همچون رابرت کرامر (Robert Kramer) و اشتراب ــ هویله (Straub Huillet)، او را به افراطی‌گری در زمینه اعتقادات سیاسی و آثار سینمایی‌اش سوق داد (1989:7). اما روشن است که بورگون در هیچ یک از آثارش به انقلاب 25 آوریل 1974 (انقلاب میخک) یا به سینمایی که می‌تواند از آن ریشه گرفته باشد گریزی نمی‌زند. در واقع این روحیه سیاسی اوست که به انعکاس افراطی‌گری در بعضی آثار و قالب‌های تولیدی او منجر شده است. قالب‌هایی که نه تنها بورگون آن‌ها را در نوشته‌ها و متن‌هایش می‌آورد، بلکه در منتخبی از فیلم‌ها و نویسندگان و سازندگان‌شان، و همچنین در برنامه‌ریزی فیلم‌های خود او در جشنواره‌های فیلموتکا اسپانیولا (Filmoteca Espanola)، و سینمای آلفاویل (Alphaville) نیز تأثیرات آن‌ها را می‌توان مشاهده کرد.

بررسی ریزبینانه مطالب اِل اوترو سینه (El otro cine)، مرا به سوی اسطوره‌شناسی آن دوران و در نتیجه اندیشیدن به این موضوع که چه اتفاقاتی در انقلاب پرتغال بین سال‌های 1974 تا 1982 روی داده است، وا می‌دارد. بنابراین این هدف باعث می‌شود تا فرد به منظور یافتن پاسخی برای پرسش‌هایی جذاب بارها مطلب بنویسد و برنامه بسازد. من در سال 2013، دست به تهیه مجموعه فیلمی بزرگ برای بافیکی Bafici (بوینس آیرس) زدم: «پس از آوریل، سینمای پرتغال (1982-1974)». تولید این مجموعه قرار بود با چهلمین سالگرد انقلاب میخک در آوریل 2014، منطبق شود. این مجموعه قرار بود شامل حدود بیست فیلم تولیدیِ دوران آشوب پس از انقلاب باشد. اما سرانجام، با متوقف شدن کمک‌ها و همیاری‌های بنیاد سینمایی پرتغال به بنیاد سینمایی آرژانتین، این پروژه که قرار بود نسخه‌های مورد نیاز خود را از این بنیاد پرتغالی دریافت کند، برای همیشه تعطیل شد. من فعالیت تازه‌ای را برای ساخت نسخه‌ای مفهومی‌تر از این مجموعه در سال 2015، برای (CGAI-Filmoteca de Galicia) از سر گرفتم. مشکلات موجود در چاپ در ماه‌های آوریل و مِی، ما را وادار کرد تا این پروژه را تا ماه اکتبر به تاخیر بیندازیم، که در این تاریخ دست کم منتخبی از یازده فیلم، با حفظ عنوان مجموعه، در ده بخش تهیه شد. درباره پروژه آغازین بافیکی باید گفت، بعضی عناوینی که می‌توانستند تجاری‌تر یا متداول‌تر باشند، و یا حتی در مواجهه با چشم‌انداز زمان شکلی ناموفق به خود بگیرند، دیگر جزو این مجموعه نبودند. در این میان می‌توان به فیلم‌هایی از آنتونیو پدرو واسکونسلوس (Antonio Pedro Vasconcelos)، لاورو آنتونیو (Lauro Antonio) یا لوئیز فیلیپ روچا (Luis Filipe Rocha) اشاره کرد و همچنین فیلم‌هایی از کارگردانانی که نمایندگانی بهتر برای عصر خود شناخته می‌شدند، همچون: فرناندو ماتوس سیلوا (Fernando Matos Silva)، سولویگ نوردلوند (Solveig Nordlund)، لوئیز گالوائو تلس (Luis Galvao Teles) و غیره. درباره مدت زمان این مجموعه فیلم باید گفت این موضوع به بزرگی پروژه بافیکی و همچنین به (CGAI) در بوینس آیرس و (ACoruña) مربوط می‌شد. فیلمی که من از فقدانش در این مجموعه بسیار حسرت می‌خورم، فیلمی است از (خورخه سیلوا ملو، 1980) به نام Passagem ou a meio caminho که در آرشیو بنیاد سینمایی پرتغال موجود نبود. بورگون درباره این فیلم در کازابلانکا مقاله‌ای نوشته بود و در جشنواره فیلم اسپانیا نیز، (Filmoteca Espanola) بخشی را به تجلیل از آن اختصاص داد. همانطور که مشاهده می‌شود، هنوز بعضی از فیلم‌ها غیر قابل دسترسی هستند.

در مجموعه کتاب O cais do olhar (1999) اثر ماتوس کروز که بین سال‌های 1974 تا 1982 ثبت شده مجموعه‌ای از 116 فیلم بلند و داستانی را در خود جای می‌دهد که این میزان عددی بسیار مهم برای کشوری با فیلم‌های تولیدی بسیار اندک است. ماتوس کروز خیلی دست و دلبازانه فیلم‌های کمتر از یک ساعت را نیز به مجموعه فیلم‌های اشاره شده در کتاب بلند خود می‌افزاید. با این همه بسیاری از عناوین خیلی مهم این سال‌ها، همچون فیلم (O constructor de anjos) ساخته لوئیز نورونیا دا کوستا (1978)، به دلیل کوتاه بودن یا متوسط بودن فیلم از نظر زمانی، در کتاب وی رجوعی به آن صورت نمی‌گیرد. فیلم نورونیا دا کوستا، که عنوانش به نامی افسانه‌ای تبدیل شده است، یکی از یازده فیلم گنجانده شده در مجموعه «پس از آوریل، سینمای پرتغال (1982-1974)» است با اینکه ده فیلم بلند دیگر، تنها 6/8 درصد از فیلم‌های تولیدی آن سال‌ها را تشکیل می‌دهند، با این همه من هنوز آن‌ها را دارای اهمیت بسیار بالا و غیر قابل انکار می‌دانم. مهم‌تر از هر چیز دیگری، همان‌طور که قبلا نیز خاطر نشان کردم، این فیلم‌ها نه تنها نمایی وسیع و جامع از سینمای آن سال‌ها ارائه می‌دهند، بلکه آن را بر دوران حال، و سینمای پرتغالی دوره‌های بعد نیز انعکاس می‌دهد. همچنین بعضی مسائل و مشکلات نمایش که پرتغالی‌ها پیوسته با آن دست به گریبان بودند، و کم و بیش می‌توان آن را به فیلم‌سازانی چون ریتا آزودو گومز، پدرو کوستا، میگل گومژ یا ژائو پدرو رودریگز مربوط دانست به این ترتیب یک نوع سبک ملی و یک سینمای ملی حقیقی در اینجا شکل می‌گیرد. البته، رَدِ پای این سبک که ریشه‌ای عمیق در تئاتر و ادبیات داستانی دارد، یا دست‌کم از طریقی خاص، به سبک‌های سنتیِ نوشتاری نزدیک می‌شود را می‌توان در آثار مانوئل دو اولیویرا، مشاهده کرد، دست کم در «آداب بهار» (Acto daPrimavera, 1962) چنین موضوعی صحت دارد. در عین حال، من همیشه به تأثیر خوزه ایگناسیو اف. بورگون ــ این بازنگرنده بر اشتراب ــ هویله در فیگوئرا دو فوز در 1974 ــ می‌اندیشیدم و به تأثیری که او در مجموع بر سینمای پرتغال گذاشته است فکر می‌کردم.

در هر صورت، این مجموعه فیلم قصد پیروی از دسته‌بندی‌های معمول تاریخی را ندارد و روایت آن نیز از لحاظ تاریخی تنظیم نشده است. این اثر بیشتر درون مایه‌ای اطلاع‌دهنده و آگاه‌کننده دارد که در همه جای آن مشهود است. اما اگر قرار بود این مجموعه زمان‌بندی داشته باشد، آنگاه درباره آثار مانوئل دو اولیویرا، عنوانی مناسب‌تر همچون Benildeou a VirgemMãe (1973) را، به جای Amor de perdição (1979) می‌آوردیم. و در مورد ژائو سزار مونتیرو نیز، باید از Que farei eu com esta espada؟ به جای Silvestre استفاده می‌شد. بی‌گمان این مجموعه را می‌توان به مجموعه‌ای از شاهکار‌ها شبیه دانست. با این‌که بسیاری از کارگردانان حاضر در این مجموعه حتی یک اثر که شایسته چنین تعریفی باشد نداشتند، و در بعضی کشور‌ها نیز همچون اسپانیا، غریبه‌هایی تمام عیار به شمار می‌آمدند. در عمق ماجرا، یکی از اهداف تولید این مجموعه، نشان دادن پویایی بالای سینمای پرتغال در آن دوران بود، همچنین گوناگونی فیلم‌سازان متعلق به نسل‌های مختلف (دهه شصت، دهه هفتاد، گذشته از اولیویرا) که در برهه‌ای فشرده از تاریخ گرد هم آمدند و علایق و سلایق خود را در زمینه میزانسن با هم به اشتراک گذاشتند.

از این رو، تصمیم گرفته شد از هر کارگردان تنها یک فیلم در مجموعه گنجانده شود. البته به استثنای دو فیلم از آلبرتو سیکساس سانتوس، به دلایلی که بعدا شرح خواهم داد. همچنین، مرگ مانوئل دو اولیویرا درست هنگام کار بر این مجموعه، در نهایت ما را مجبور به گنجاندن یکی دیگر از فیلم‌هایش به نام VisitaouMemórias e Confissões (1982) در این مجموعه کرد که بعد از مرگ وی منتشر شد. این فیلم نقطه عطفی در بین آثار اولیویرا به شمار می‌رود، و من ترجیح می‌دهم آن را در سینمای پرتغال نیز یک رویداد بسیار مهم بدانم، چرا که نماد پایان گرفتن یک دوران است. متأسفانه محدودیت نسخه‌های موجود و تقاضاهای متعدد از چهار گوشه دنیا، امکان گنجاندن این اثر در این مجموعه را غیرممکن ساخت. اما این مجموعه تنها به آثار کمیاب اختصاص نداشت، بلکه هدف آن گنجاندن ترکیبی از معروف‌ترین نام‌ها همچون (اولیویرا، مونتیرو ( Monterio)، شاید ژائو بوتلهو (Joao Botelho)، دِئوس (Deus)، پاتریا (Patria)، اوتوریداده (Autoridade)، که نامی بسیار مشهور در سینماهای اسپانیایی دهه‌های هفتاد و هشتاد بشمار می‌آمد) و گمنام‌ترین نام‌ها یا غیرمعروف‌ها، از جمله فیلم‌هایی که زیاد درباره‌اش شنیده یا خوانده نشده است، همچون Trás-os-Montes (António Reis and Margarida Martins Cordeiro, 1976)، که در هر صورت هنوز در اسپانیا اندکی صاحب شهرت است. مثل همیشه، امیدوار هستیم عناوین بهتر شناخته شده، موجب برانگیخته شدن کنجکاوی مردم برای شناخت بیشتر گمنام‌ها گردد، و یا حداقل گروه اول بتواند توجه سینما دوستان را به خود جلب کند.

به طور کلی مجموعه با دو فیلم که دقیقا در زمان شروع انقلاب ساخته شده‌اند آغاز می‌شود؛ و در کل دارای ساختاری متشکل از 3 بخش می‌شود. نخستین فیلم، همان تغییر رژیم است: مرگ سالازار در Brandos costumes (1974) و باز بینی استادو نوو Estado Novo، هم در فیلم آلبرتو سیکساس ساتوس (تصاویر مستند سالازارها، که تاریخچه خانواده در آن به عنوان نمادی از وضع کشور مطرح می‌شود)، و هم در دئوس، پاتریا، اوتوریداده، (Rui Simoes,1975) مستندی از شبه نظامیان انقلابی مارکسیستی که خواهان کنترل منابع کشور توسط طبقه کارگر هستند، اعلام می‌شود. اگر افراطی‌گری‌های نخستین لحظات انقلاب، طی سال‌ها کم شود، آنگاه برعکس، افراطی‌گری سینمایی در این آثار افزایش خواهد یافت. در بخش دوم از مجموعه یعنی مستندات، می‌توان به تحقیق مشاهده کرد که پژوهش انسان شناسانه، در نهایت به بحث پیرامون مسئله نمایش و گفت و گو‌ها منحرف می‌شود: Gente da Praia da Vieira (António Campos, 1975)، شاهکار بزرگ سینمای دهه هفتاد، Trás-os-Montes، و Nos por ca todos bem (FernandnoLopes, 1978)، فیلمی که شخصِ میگل گومژ خود آن را به عنوان اصلی‌ترین الگوی ساخت (Aquele querido mes de agosto, 2008) به شمار می‌آورد.

در پایان، آنچه جالب توجه است، تداوم و پیوستگی کامل میان فیلم‌های مستند و فیلم‌های برخوردار از درون‌مایه‌های قوی ادبی است، همچون: Conversaacabada ساخته ژائو بوتلهو 1981؛ Amor de perdiçao ساخته مانوئل دو اُلیویرا، 1979؛ سیلوستره؛ ساخته ژائو سزار مونتیرو، 1981؛ و A Ilha dos Amores ساخته پاولو روچا، 1982. این گروه آخر، شامل سومین تقسیم بندی مجموعه فیلم ماست. اگر نتوان از طریق فیلمی همچون آداب بهار، فیلم‌هایی همچون (Tras-os-Montes) و Nósporcá) todosbem) را متوجه شد، آنگاه فیلمی همچون (O construtor de anjos) با شباهت شگفت‌انگیزی که به آثار ژان کوکتو دارد، به نظر می‌رسد گویی دنیای فیلم (OsCanibais) را که سال‌ها بعد توسط مانوئل دو اولیویرا در 1988 ساخته شد، از پیش به تصویر می‌کشد.

در انتها به عنوان ختم مقاله، باید گفت فیلم Gestos e fragmentos– Ensaiosobreosmilitares e o poder(1982) دومین فیلم از آلبرتو سیکساس سانتوس در این مجموعه است که لزوم حضورش در این میان غیر قابل بحث است. کارگردان این فیلم به عنوان سازنده نخستین فیلم انقلابی، آن را به عنوان خاتمه‌ای بر انقلاب و شکست آن ساخت. فیلم مستندی است که در آن کسانی همچون اوتلو سارایوا دِ کاروالیو (Otelo Saraiva de Carvalho)، ادواردو لورنسو (Eduardo Lourenço) و رابرت کرامر، از شکست انقلاب سخن می‌گویند. این دلزدگی سیاسی با این آثار خاتمه نیافت، بلکه بیش از چهل سال بعد از آوریل 1974، سرانجام انقلاب به ثمر نشست، و مهم‌تر از آن می‌توان اثرات آن را در سینمای امروز پرتغال مشاهده کرد.

فیلم‌های مجموعه بعد از آوریل، سینمای پرتغال 1982-1974 (CGAI, 1 September – 22 October 2015):

  • Brandos costumes (Alberto Seixas Santos, 1974)
  • Deus, Pátria, Autoridade(RuiSimões, 1975)
  • Gente da Praia da Vieira (António Campos, 1975)
  • Trás-os-Montes (António Reis y Margarida Martins Cordeiro, 1976)
  • O construtor de anjos (Luis Noronha de Costa, 1978)
  • Nósporcátodosbem (Fernando Lopes, 1978)
  • Amor de perdição (Manoel de Oliveira, 1979)
  • Silvestre (João César Monteiro, 1981)
  • Conversaacabada (JoãoBotelho, 1981)
  • Gestos&fragmentos – Ensaiosobreosmilitares e o poder (Alberto Seixas Santos, 1982)
  • AIlha dos Amores (Paulo Rocha, 1982)