عشق ناسازگار

    آسان بود بی‌گدار به آب زدن و سینمای عمدتاٌ محافظه‌کار را با واژگانی فراتر از قد و قامتش بالا بردن. بنابراین ابتدا پرونده‌ی کوچک «اروتیسم و آزادی» را بالا بردیم. با فیلم‌هایی جز فیلم‌های خودی، ظرفیت‌هایی که از دل مواجهه با اروتیسم آفریده می‌شوند، مفاهیمِ به کار گرفته شده، و لحظات برانگیزاننده را یادداشت کردیم بلکه بتوانیم زمینی بیابیم و بعدها ایده‌هایی خودی را درونش جاساز کنیم. واژه را کمتر گرفتیم: «عشق ناسازگار»، و نزدیک‌تر شدیم: سینمای ایران در مواجهه با عشق‌های نامعمول چه می‌کند؟ تاریخ سینما اینجا راهگشا بود اما انگار به ایده‌ی مهم‌تری نیاز داشتیم. ایده‌‌ای که از پس غرایز بغرنج و اغلب متناقض‌نمای ما برآید: «تاریخ روابط اجتماعی». کتاب‌ها را که نگاه می‌کردیم، سازگاری بیشتری با این فیلم‌های ناسازگار، یا مدعی ناسازگاری می‌دیدیم: «خانم پسرتون چی‌کار می‌کنه؟، پسرم؟!» آفاق می‌خواست همسر عادل باشد و نه مادرش، اما شده بود. و یک نگاه ساده به این تاریخ دیگر می‌گفت آفاق تنها نبود. «نرگس» (بنی اعتماد) را به این خاطر انتخاب کردیم. اما «پسوند»ِ اجتماعی برای کس دیگری بود: اصغر فرهادی. فیلم‌سازِ حالا دیگر جهانی‌شده ما چگونه با عشق «روبه‌رو» می‌شود؟ یا نه، چگونه به «مصاف» این عشق می‌رود؟ نگاهی کوتاه انداخته‌ایم به «شهر زیبا»، از خلال یک میدان اعدام. دو متن دیگر به فیلم‌های همین اواخر می‌پردازد: «احتمال باران اسیدی»، فیلمی کم‌گو که پیرمردی را برای دیدن یک عشق قدیمی در پایتخت همراهی می‌کند و «هجوم» (به زودی منتشر می‌شود)، فیلم پُرگویی که «کوییر» را حول مسائل دیگر، مسئله‌ی خود می‌کند. مینیمال و ماکسیمال بهانه است، این دو فیلم پیشنهادهایی دارند. دو متن جداگانه به هرکدام‌یک از آنها پرداخته است. دو متن دیگر اما ریشه‌های تاریخی‌تر این «عشق ناسازگار» را به سطح می‌آورند : «جدال تَنخواخی» با فیلم‌های قبل از انقلاب سر و کار دارد و پیرامونِ تصویر میل‌ورزی در تعدادی از آن‌ها پرسه می‌زند (مشخصاً در این سه فیلم: «سه نفر روی خط»، «کندو»، «شام آخر») و متن دیگر به فیلم‌های «حمید نعمت‌الله» می‌پردازد که میلش اگرچه فیلمفارسی است، اما با جوان ایرانی، درد رشد و همجنس‌دوستی مردانه، این ایده‌های ریشه‌دار مردی و مردانگی در تاریخ روابط اجتماعی کار می‌کند. جهت ما در این پرونده خلاف جهت «به سر عشق چی اومد، به سر معنویت؟»، و در جهتِ «عشق کثافت من کجا بودی؟ آی عشق کثافت من کجا بودی، ها؟ کجا بودی؟» بود.